افکار هدفمند-مثبت اندیشی


افکار هدفمند آن دسته از افکاری هستند که بر اساس اهداف ویژه‌ای سازمان می‌یابند و فرد با در نظر گرفتن آن اهداف ، افکار خود را نیز سازمان می‌دهد، به طوری که شخص می‌تواند به صورت گام به گام به تهیه مراحلی بپردازد که موجب رسیدن او به اهدافش خواهد شد (همانند افکار مربوط به حل یک مساله ریاضی یا افکار مربوط  به برنامه ریزی درسی). برخلاف افکار هدفمند،تفکرات منفی بدون برنامه و هدف ویژه‌ای ذهن فرد را درگیر می‌سازند. خیالبافی ها از جمله این دسته افکار هستند که برنامه و سازمان مشخصی ندارند و ممکن است با یک عامل و محرک ساده  راه اندازی شوند و به حوزه‌های مختلف وارد شده و سرانجام فرد به خاطر نمی آورد که از کجا به این نقطه فعلی رسیده است. از شاخه ای به شاخه دیگر پریدن معمولا ویژگی این دسته از افکار است. هر چند رهایی از این دسته از افکار به طور کامل وجود ندارد، اما از آنجا که اغلب در کارهای فکری فرد ایجاد مشکل می کنند و غالباً تمرکز فرد را به هم می‌ریزند لازم است با انواع تمرینات فکری تحت کنترل قرار گیرند.

در تحقیقاتی که در سال 2002 انجام شد، "تاثیر منفی" به عنوان زمینه ای برای اضطراب،بی منطقی، عصبانيت و انواع دیگری از خصوصیات ناخوشایند تعریف شده است. تاثیر منفی با بالا رفتن فعالیت در قشر جلوی مغز ایجاد می شود.
با اینکه این حالتی ثابت و ماندنی است، اما می توان آن را کنترل کرد. زمانی که بدبینی نتیجه مستقیم از دست دادن شغل، قطع رابطه با یکی از دوستان یا مرگ کسی که دوستش داریم باشد، به عنوان واکنشی در مقابل این ناراحتی تلقی می شود و موقتی است.
چه این خصوصیت با وجودتان عجین شده باشد و چه فقط واکنشی موقتی به یک حادثه باشد، با ایجاد تغییراتی در مغز شما همراه است. مغز از میلیون ها سلول عصبی تشکیل شده است که پیام ها را به اعضاء مختلف بدن می رسانند یا از بخش های مختلف بدن دریافت می کنند. ممکن است این پیام ها به دلیل عدم تعادل شیمیایی مختل شوند.
خجالت ندارد اگر برای مداوای این عدم تعادل و بالا تر بردن کیفیت زندگیتان دنبال مشاوره و درمان پزشکی باشید. اگر احساساتی مثل ناامیدی، کمبود انرژی و ناتوانی در انجام کارها دو هفته ادامه پیدا کرد، می توانند علائمی از افسردگي به حساب آیند. می توانید برای دوباره به دست آوردن کنترل مغزتان دنبال درمان باشید.


چگونه افکار مثبت داشته باشیم؟


افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می‌توانند سازنده یا ویرانگر باشند. بنابر‌این باید به خود و فرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی دست یابیم.

برخی از نکانی که در این ارتباط می توانند کمک کننده باشند:

۱- نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم.
۲- لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راه‌های تقویت آنها را بیابیم و تجربه کنیم.
۳- لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم.
۴- سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم. مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه «خسته نباشید» که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم «خدا قوت»، «شاد باشید» و یا «پر انرژی باشید»
۵- افکار خود را متوجه خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبت‌نگر شویم.
۶- با خوش‌بینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه‌های جدید مثبت شکل گیرند.
۷- هر روز صبح که از خواب بر می‌خیزیم با نگاه کردن به منظره ی یک تابلوی نقاشی زیبا، روز خود را با نشاط و خوش‌بینی آغاز کنیم.
۸- از افراد منفی‌نگر یا موقعیت‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی می‌شوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.
۹- به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی‌های خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه ی بدی را پیش‌بینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازه‌ای مهم هستند که ما آنها را مهم می‌پنداریم.
۱۰- به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته ی خود فکرکرده و سعی کنیم آنها را تکرار نماییم.
۱۱- از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیّت دنبال کنیم.
۱۲- به ندای منفی درونی خود و تلقین‌های مخرب و نگران کننده‌ی دیگران بی‌توجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم.
۱۳- به قدرت بی‌کران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترین‌ها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.
۱۴- از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تأیید یا تکذیب دیگران نباشیم.
۱۵- در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.
۱۶- در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم (مثلا فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است)
۱۷- از چشم و هم‌چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم.
۱۸- هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه ی سعی و تلاش به آنچه بخواهیم می‌رسیم.
۱۹- قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به ‌خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهد شد.
۲۰- برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که می‌توانیم آنها را از بین ببریم.
۲۱- از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می‌شود خودداری کنیم.
۲۲- خود را از قید و بندهای آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسوده‌ای داشته باشیم.
۲۳- از انزوا و گوشه‌گیری که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری کرده و اوقات خود را در جمع خانواده، فامیل و دوستان سپری کنیم.
۲۴- هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم.
۲۵- ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، بنابراین تا خسته نشده‌ایم به رختخواب نرویم.
۲۶- هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم.
۲۷- اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.
۲۸- خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث می‌شود تا افکار ناراحت کننده و منفی‌ جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهن

اجرای راهکارهای تقویت مثبت هیچ هزینه‌ای ندارند و به سن و سال افراد نیز مربوط نمی‌شوند.

باید این شعار را فراموش نکنیم:اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگی‌مان متحول می‌شود.


مثبت اندیشی و نتیجه آن در زندگی

چیزی که نحوه زندگی انسانها را مشخص می کند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به  وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع.

سرمنشأ مثبت اندیشی از باورهای ما می آید. باورها و اعتقادات هر فرد و نوع برداشتش از زندگی و وقایع آن است که او را به سمت و سوی خوشبختی و یا بدبختی می برد. هر اتفاقی که در زندگی ما پیش می آید از نظر ما یا خوشایند است یا ناخوشایند. پس هرامری می تواند باعث خوشحالی و خوشبختی ما و یا باعث ناکامی و ناراحتی ما شود.
مثبت اندیشی به ما کمک می کند که بتوانیم تغییرات مفیدی در رفتار، گفتار، کار و زندگی خود ایجاد کنیم .

کلمات نیز تأثیر بسیاری بر افکار و احساسات ما می گذارند. کلمات می تواند ما را بسیار هیجان زده، متأثر یا خوشحال کنند. پس دقت کنید کلماتتان را در جهت مثبت و زیبا کردن افکار و احساساتتان به کار ببرید.

به کاربردن واژه ها و عبارات تأکیدی مثبت در زیباتر شدن افکار و اعمال ما و بهبود کیفیت زندگیمان تأثیر بسیار زیادی دارد و باعث ایجاد شور و شوق در زندگی می شوند. مثل این جمله: «من شایسته موفقیت هستم و همیشه به اهدافم می رسم».

هیچگاه مشکلات و سختیهای زندگیتان را لعن و نفرین نکنید. این فکر که دنیا سرشار از مشکل است را دور بریزید و در عوض هرگاه موقعیت نامطلوب یا مسئله ناخوشایندی در زندگیتان پیش آمد، به دنبال راههای مثبت و طلایی برای حل آن مسائل باشید. به کار بردن این روش باعث ایجاد رضایت در شما و حل شدن مسائل زندگیتان به گونه ای مثبت و خوب می شود.
نحوه اظهار نظر کردن در مورد دیگران و کارهایشان نیز بسیار مهم است. سعی کنید سریع و منفی در مورد چیزی اظهار نظر نکنید. ابتدا در مورد آن فکر کنید بعد نظر خود را ابراز کنید تا تأثیر بیشتری بر مخاطبتان داشته باشد.
در اطراف همگی ما افراد منفی بافی هستند که با افکار و گفتار منفی شان سعی دارند، باعث تضعیف روحیه ما شوند. سعی کنید تا حد امکان با چنین افرادی همنشین نشوید.
بسیاری از مردم افکار منفی را در زندگیشان مد نظر قرار داده و به آنها بها می دهند. حتی در صحبتهایشان با یکدیگر مدام از سختیهای کارشان، کم خوابیهای شبانه، نداشتن استراحت گله می کنند و همین امر تأثیر منفی بر فکر آنها گذاشته و باعث خستگی و ناامیدی شان می شود.
مطمئن باشید که اطرافیانتان هیچ علاقه ای به شنیدن سخنان منفی شما ندارند. سعی کنید در مورد جنبه های مثبت زندگی و کارتان برای دیگران صحبت کنید. زیرا شنیدن آنها می تواند برای دیگران هم جالب باشد.
ممکن است شما در آخرین سفرتان از اینکه هواپیما چند ساعت تأخیر داشته و مجبور شده اید چند ساعت از وقتتان را در فرودگاه بگذرانید، بسیار ناراحت و معترض باشید و تا چند روز از تأخیر پرواز و خستگی مفرط خود به خاطر معطلی در فرودگاه، با ناراحتی و دلخوری برای دوستان و همکارانتان تعریف کنید. ولی آیا تا به حال از پروازهای خوب، راحت، به موقع و به سلامت خود بسیار خوشحال شده اید و آیا آنها را بارها برای دوستانتان تعریف کرده اید؟
وقتی از شما می پرسند آیا امروز روز خوبی داشته اید، چه جوابی می دهید؟ آیا جواب می دهید: «روز بسیار سخت و طاقت فرسایی بود.» یا می گویید: «روز خوبی داشتم. خدا را شکر همه چیز بر وفق مراد بود.»
اگر به تمام لحظات زندگیمان فکر کرده و آنها را مرورکنیم، می بینیم که در طول زندگی لحظات خوشایند و لذت بخش زیادی برای ما رخ داده است. پس چرا به جای فکر کردن به لحظات شاد و زیبای زندگیمان به لحظات سخت فکر کنیم؟
فراموش نکنید که افکار منفی می تواند یک روز سفید را خاکستری نشان دهد و افکار مثبت حتی یک روز خاکستری را زیبا و سفید می کند.
به طورکلی مثبت اندیشی و افکار منفی هر دو به صورت مسری از فردی به فرد دیگر سرایت می کند. شما می بایست سعی کنید به جای اینکه اجازه دهید افکار منفی دیگران بر شما تأثیر بگذارد و روحیه شما را تضعیف کند، با گفتار مثبت خودتان اندیشه ها و افکار مثبت را به دیگران منتقل کنید و به آنها بیاموزید که افکار منفی شان را کنار گذاشته و اندیشه های مثبت را جایگزینش کنند. با این کار شما می توانید هم به اطرافیان خود کمک کرده و هم روحیه مثبت اندیشی خود را تقویت کنید.
هرگاه حادثه ناراحت کننده ای در زندگیتان پیش آمد، به جای اینکه مأیوس و نگران شوید، آن را به فال نیک گرفته و به این فکر کنید که قطعا” راه دیگری برای سعادت و خوشبختی شما گشوده شده و می بایست آن راه را بیابید.
سعدی در بیت زیر به زیبایی این موضوع را بیان می کند:
«خدا گر به حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری»
به فرض اگر شما شغلتان را از دست داده اید، پیشنهاد می کنم به جای تأسف و ناراحتی، خوشحال باشید زیرا این مسئله پیام مثبتی برای شما دارد. از دست دادن شغلتان بدین معناست که شما باید وارد کار جدید و بهتری شوید و فراموش نکنید که در هر امری حتی به ظاهر ناراحت کننده، جایی برای  خوشحالی و موفقیت وجود دارد.
نوع نگرش و تفکرات هر انسانی نشاندهنده شخصیت، اعتقاد و باورهای او می باشد و ناشی از نحوه توجیه و تفسیر تجربیاتش است.
خوش بینی نیز می بایست عاقلانه باشد . نباید خوش بینی را با اعتماد کورکورانه به هر کسی یا چیزی اشتباه بگیریم. مثلا” در سرمایه گذاری در هر نوع فعالیتی بهتر است هم خوش باشیم و هم در کنار آن با نگاهی نقادانه و دقیق جلو برویم. نظر نقادانه به شما کمک می کند که جلوی هدر رفتن سرمایه تان را بگیرید و دقیق ترو بهتر تصمیم بگیرید. اگر قرار است در کاری سرمایه گذاری کنید بهتر است، ۷۰% با دید خوشبینانه و ۳۰% با دید نقادانه جلو بروید و در مورد آن کار تفکر و بررسی کرده و سپس تصمیم گرفته و اقدام کنید.

 کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی مان شکل می دهند. ما می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت ، انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.

ما می تونیم از جایگزین های زیر در صحبت هایمون استفاده کنیم : 

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم
به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر می‌آیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا توهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟  بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم،  همیشه در قلب من هستی و....

  منبع:http://www.migna.ir/

ویرایش:http://ebarzkar.blogfa.com/

--------------------------------------------

مقالات ورزش و تغذیه (شامل موضوعات تحرک و فعالیت بدنی،تغذیه صحیح،چاقی،اضافه وزن،کنترل وزن و غیروه)

خودآگاهی

خودآگاهي» توانايي شناخت خود و آگاهي از خصوصيات، نقاط ضعف و قوّت، خواسته‌ها، ترسها و انزجارهاست. براي اكثر ما توصيف ويژگي‌هاي اخلاقي و رفتاري خود براي ديگران، كار سخت و دشواري است. به عنوان مثال ممكن است پاسخ به اين سوال كه چه كسي هستيم، سخت و دشوار باشد.

اكثر ما فقط در مورد ويژگي‌هاي كلي و عمومي خود از جمله سن، جنس، نام خانوادگي، تحصيلات، وضعيت شغلي و ... خود صحبت مي‌كنيم و از ويژگي‌هاي شخصيتي و رفتاري خود اطلاعات كافي و مناسبي نداريم.

به عنوان مثال، نمي‌دانيم كه چه كارهايي را خوب مي‌توانيم انجام دهيم؟ چه ويژگي‌هاي اخلاقي خوب و مثبتي داريم؟ به چه علت مهربان هستيم؟ چه ويژگي‌هاي منفي اخلاقي داريم.

رشد خودآگاهي به فرد كمك مي‌كند تا دريابد تحت استرس قرار دارد يا نه و اين معمولاً پيش شرط ضروري روابط اجتماعي و روابط بين فردي موثر و همدلانه‌ است.

به طور كلي آنچه که در مهارت خودآگاهي مي‌آموزيم عبارتنداز:

با تكيه بر نقاط قوت خود براي برطرف کردن نقاط ضعف خود تلاش كنيم. آگاهي از نقاط ضعف باعث مي‌شود كه فرد با استفاده از اين آگاهي بتواند تسلط بيشتري بر خود داشته باشد.

 احساسات خود را بشناسيم. چون فردي كه از احساسات خود آگاه مي‌شود مي‌تواند آنها را كنترل كند. ناتواني در كنترل و مهار احساسات مي‌تواند به اعتياد، خشونت و ... بيانجامد.

 از نيازهاي خود اطلاع پيدا كنيم و ياد بگيريم كه از مسيرهاي سالم نيازهاي خود را مرتفع سازيم.

در زندگي خود اهداف واقعي را دنبال نماييم و از دنبال كردن اهداف غيرواقعي، تخيلي و كمال‌گرايانه پرهيز كنيم. چرا كه اهداف غير‌واقع بينانه باعث ناكامي و به تبع آن خشم و خشونت مي‌شود.

در نهايت خودآگاهي باعث ارزشمندي ما مي‌شود و به ما كمك مي‌كند تا دنبال ارزشهاي واقعي به جاي ارزشهاي كاذب باشيم و رضايت كافي از زندگي داشته باشيم.

شناخت احساسات

يكي از اجزاي مهم مهارت خودآگاهي «شناخت احساسات» است.

از عوامل مهمي كه به ما كمك مي‌كند زندگي خوب و موفق داشته باشيم اين است كه خود را بشناسيم، احساس خوبي در مورد خود داشته باشيم و از كسي كه هستيم، شاد و راضي باشيم.

فكر مي‌كنيد كسي كه احساس خوبي نسبت به خود دارد چه ويژگي‌هايي دارد؟ تعدادي از ويژگي هاي چنين فردي به شرح ذيل است:

خصوصيات مثبت، توانايي‌ها و استعدادهاي خود را مي‌شناسد و به آن‌‌ها افتخار مي‌كند.

 خصوصيات منفي و نقاط ضعف خود را مي‌شناسد، مي‌پذيرد و سعي مي‌كند آن‌ها را اصلاح نمايد.

موفقيتها و شكستهاي خود را مي‌شناسد و مي‌پذيرد.

 به خود و ديگران احترام مي‌گذارد.

براي رسيدن به اهداف خود تلاش مي‌كند.

 شما چه احساسي در مورد خود داريد؟ آيا از كسي كه هستيد، شاد و راضي هستيد و احساس خوبي در مورد خود داريد؟

 آيا تا بحال شده فكر كنيد ديگران از شما بهتر هستند و دوست داشته باشيد اي كاش جاي آنها بوديد؟

از پي بردن به اينكه افراد چه خصوصياتي را در شما مي‌پسندند چه احساسي پيدا مي‌كنيد؟

آيا به نكات قوتي در خود پي برده‌ايد كه از آن اطلاع نداشتيد؟

 آيا موردي وجود داشت كه هيچ‌كس به نقطه قوتي كه خود آن را مهم مي‌پنداريد اشاره‌اي نكرده باشد و شما از آن احساس نااميدي كرده باشيد؟

چگونه مي‌توان ديگران را از اين نقطه قوت آگاه ساخت؟

 آيا موردي وجود داشت كه در آن بيش از يك نفر به يك خصوصيت مثبت شما اشاره كرده باشد؟

 و در نهايت به اين سوال پاسخ دهيد كسي كه احساس خوبي نسبت به خود دارد در مورد خود چطور فكر مي‌كند و چگونه رفتار مي‌كند.

علاوه بر شناخت خصوصيات مثبت، شناخت نقاط ضعف خود نيز در آگاهي ما نقش مؤثري ايفا مي‌كند.

شناخت نقاط منفي خود، پذيرش آنها و تلاش براي اصلاح آنها نيز مي‌تواند احساس خوبي در ما بوجود آورد.

همه ما ممكن است يكسري خصوصيات منفي داشته باشيم و يا در انجام بعضي از كارها و يا دروس ضعيف باشيم.

...اگر به جاي اينكه به خاطر اين نقاط ضعف خود را سرزنش كنيم و يا خود را آدم بد و بي‌استعدادي بدانيم سعي كنيم آن‌ها را تغيير داده و يا اصلاح كنيم، آن وقت اين نقاط ضعف تبديل به خصوصيات مثبت و نقاط قوت مي‌شود و احساس خيلي خوبي نسبت به خود پيدا مي‌كنيم، آنگاه از كسي كه هستيم شاد و راضي مي‌شويم.

هوش هيجاني

يكي ديگر از اجزاي مهم مهارت خودآگاهي، پي بردن به«هوش هيجاني» خود مي‌باشد. به راستي هوش هيجاني چيست؟

هوش هيجاني عبارت است : از توانايي شما براي اكتساب و به كار گيري دانش به دست آمده از احساسات خودتان و احساسات ديگران به منظور دستيابي به موفقيت بيشتر و بهره‌مندي از زندگي كاملتر.

رسيدن به چنين هوشي داراي مراحل زير مي‌باشد:

آگاهي از احساسات خود

كنترل و اعمال مديريت بر احساسات به ويژه احساسات دلتنگ‌كننده.

خودانگيختگي يا داشتن منبع حمايت دروني

همدلي يا درك احساسات و علايق ديگران و احترام گذاردن به تفاوتهاي موجود در احساسات افراد نسبت به پديده‌هاي مختلف.

كنترل روابط

               « اثرات سودمند هوش هيجاني بر اشخاص»

خودارزيابي و خودآگاهي.

شناخت نقاط قوت و حوزه‌هاي پيشرفت.

افزايش قابليت و توانمندي‌هاي اجتماعي.

مهارت در كسب آرامش و اعتماد به نفس

افرادي كه هوش هيجاني بالايي دارند داراي

« تفكر واگر» هستند، يعني نسبت به نظرات ديگران بي‌تفاوت نبوده بلكه آن‌ها را مورد بررسي قرار مي‌دهند و با استدلال آنها را مي‌پذيرند، يا رد مي‌كنند و يا در صورت لزوم موارد ترميمي به آن‌ها اضافه مي‌نمايند.

اين افراد داراي ويژگي « خودسامانگري» هستند يعني، به ارزيابي توانايي‌هاي خود در مجموعه انساني، گروهي و سازماني مي‌پردازند و طي آن جايگاه خود را براساس نقش‌هايي كه ايفا مي‌كنند ترسيم مي‌نمايند كه براي تحقق آن، ساماندهي روابط اجتماعي از اهميت خاص برخوردار است.

تجربه نشان داده كه هرگز توانمندي‌هاي افراد در كنج انزوا و عزلت به فعل در نيامده و عيني نمي‌شود.

گروه، اجتماع و همنوعان بستر مناسبي هستند كه طي يك فرايند بازخوردي، رفتار افراد را شكل و جهت مي دهند.

عزت نفس

از اجزاي مهم ديگر خودآگاهي « عزت نفس» يا اعتماد به نفس مي‌باشد. عزت نفس كليد اصلي بهداشت روان است.

عزت نفس منوط به ميزان احترام و ارزشي است كه فرد براي خود قائل است. چنانچه قضاوت ما نسبت به ارزشهايي كه داريم مثبت باشد داراي عزت نفس مثبت و چنانچه قضاوت ما منفي باشد داراي عزت نفس ضعيفي هستيم.

براي بالا بردن عزت نفس خود سعي كنيد.

روابط اجتماعي خود را گسترش دهيد و با دوستان زيادي ارتباط برقرار كنيد.

با خانواده خود ارتباط گرم و مستمر داشته باشيد.

اهداف كوتاه‌مدت، ميان‌مدت و بلندمدت را به گونه‌اي طراحي كنيد كه بتوانيد به آنها دسترسي پيدا كنيد.

نقاط ضعف خود را بعد از شناسايي برطرف كنيد و به شناسايي نقاط قوت خود بپردازيد.

هرگز خود را با ديگران مقايسه نكنيد چون اين ارزيابي منطقي نخواهد بود.

خويشتن پذير باشيد. يعني، احساس غرور نمائيد.

مثبت فكر كنيد و هميشه سعي كنيد نيمه پرليوان را ببينيد.

افرادي را بيابيد كه بتوانيد از آنها چيزي بياموزيد.

اتفاقات ناخوشايند زندگي خود را بپذيريد.

بر عادات ناپسند خود غلبه نماييد.

از هيچ چيز نترسيد، چون ترس از موانع اعتماد به نفس است.

خود را به ديگران وابسته نكنيد و حتي المقدور به ديگران كمك كنيد.

همه را ببخشيد. روح خود را آزاد كنيد، نفرت را به دل راه ندهيد.

بحث خودآگاهی

آیا ماهیت خودآگاهی نهایتاً از پرسشی فلسفی به پرسشی علمی بدل شده است كه می توان آن را با انجام آزمایش ها تعیین كرد؟ پاسخ در این مورد مانند هر موضوع مرتبط به آن، بستگی به كسی دارد كه این پرسش را از او می كنید. اما به نظر می رسد كه علاقه علمی به این پرسش قدیمی و دشوار دارد افزایش می یابد.

البته تا به حال گرچه نظریه ها فراوان بوده اند، داده های دقیق اندكند.

گفتمان حاكم درباره خودآگاهی به شدت تحت تاثیر رنه دكارت فیلسوف فرانسه قرار داشته است كه در میانه قرن هفتم اظهار كرد كه جسم و ذهن ماهیتی كاملاً متفاوت دارند. دكارت نتیجه می گیرد كه باید این چنین باشد زیرا جسم هم در زمان و هم در مكان قرار دارد، در حالی كه ذهن بعد مكانی ندارد. بررسی های با سوگیری علمی اخیر عموماً این راه حل را رد می كنند؛ اغلب آنها ترجیح می دهند كه جسم و ذهن را جنبه های متفاوتی از یك چیز واحد تلقی كنند. خودآگاهی از این دیدگاه از خواص و سازماندهی سلول های عصبی در مغز پدیدار می شود. اما چگونه؟ و چگونه دانشمندان با سرسپردگی شان به مشاهده عینی و اندازه گیری، به قلمروی ذاتاً خصوصی و ذهنی خودآگاهی دست می یابند؟

برخی بینش ها در این مورد از بررسی كردن بیماران دچار ضایعات عصبی به دست آمده كه به علت این ضایعات خودآگاهی شان تغییر یافته است. آسیب به ساختارهای معین از لحاظ تكاملی باستانی در ساقه مغز خودآگاهی فرد را كاملاً می زداید و فرد را در حالت اغما یا حالت نباتی مداوم باقی می گذارد. گرچه این نواحی ممكن است كلید اصلی خودآگاهی باشند، نامحتمل است كه تنها منبع خودآگاهی را تشكیل دهند. احتمالاً جنبه های متفاوت خودآگاهی در نواحی متفاوت مغز تولید می شوند.

برای مثال آسیب به نواحی بینایی در قشر مخ می تواند نقصان های عجیبی كه محدود بر آگاهی بینایی هستند به وجود آورد.

در بیماری ای به نام دی اف كه كاملاً مورد بررسی قرار گرفته است، ناتوانی در شناسایی شكل ها یا تعیین كردن جهت یك شكاف در یك دیسك عمودی وجود دارد. با این حال هنگامی از این بیمار خواسته می شد كه یك كارت را بردارد و آن را از میان شكاف بگذراند، او به آسانی از عهده این كار برمی آمد. دی اف در یك سطح آگاهی باید جهت شكاف را در دیسك بداند تا قادر به انجام این كار باشد، اما در عین حال ظاهراً او نمی داند كه دارای این آگاهی است. آزمایش های با طراحی هوشمندانه می تواند جداشدگی مشابهی را میان شناخت ناخودآگاه و خودآگاه در افراد مبتلا به ضایعات عصبی به وجود آورد. و پژوهشگران امیدوارند كه اسكن كردن مغزهای افراد در حال انجام دادن چنین آزمایش هایی شواهدی را در مورد فعالیت عصبی ضروری برای هوشیاری خودآگاه به دست دهد. بررسی روی میمون ها نیز ممكن است برخی جنبه های خودآگاهی، به خصوص آگاهی بینایی را مشخص كند. یك رویكرد تجربی به این موضوع آن است كه خطایی بصری را در میمون به وجود آوریم كه «ادراك دوگروهی» (bistable percept) را باعث شود، یعنی شیء ای كه در یك لحظه یك چیز به نظر می رسد و در لحظه دیگر چیزی دیگر. (آزمایش ها با مكعب نوسان دهنده توجه «نكر» مثال مشهودی در این مورد است). میمون ها را می توان طوری تعلیم داد كه بیان كنند كدام نمود را ادراك می كنند. پژوهشگران در همان زمان به مشخص كردن آن سلول های عصبی می پردازند كه ادراكات میمون را ردیابی می كنند. با این امید كه مشخص كردن این سلول های عصبی آنها را به آن سیستم های عصبی هدایت كند كه در شناخت خودآگاه بینایی دخیل هستند و نهایتاً توضیحی بیابند كه چگونه یك الگوی خاص فوتون ها كه به شبكیه چشم برخورد می كند، تجربه دیدن مثلاً یك گل سرخ را ایجاد می كند. آزمایش هایی كه فعلاً در حال انجام است عموماً تنها قطعاتی از پازل خودآگاهی را مورد توجه قرار می دهند و تعداد بسیار اندكی از آنها مستقیماً به رازآمیزترین جنبه خودآگاهی ذهن انسان یعنی درك خویشتن می پردازند. با این حال آزمایش هایی در این مورد آغاز شده است و اگر نتایج آنها بینش كاملی در مورد چگونگی ظهور خودآگاهی از كلافه های سلول های عصبی فراهم نیاورد، دست كم رده بعدی پرسش هایی را كه باید مطرح كرد روشن می كند. بالاخره دانشمندان تمایل دارند نه تنها اساس زیست شناسی خودآگاهی را دریابند، همچنین می خواهند بدانند چرا خودآگاهی وجود دارد. چه نوع فشار انتخاب طبیعی به وجود آمدن خودآگاهی انجامید و كدامیك از جانوران دیگر غیر از انسان نیز دارای خودآگاهی هستند؟ بعضی از محققان گمان می كنند كه خودآگاهی منحصر به انسان ها نیست، اما البته این امر بستگی به چگونگی تعریف ما از این واژه دارد. شاخص های زیست شناختی برای خودآگاهی ممكن است به ما كمك كند در این مورد به توافق برسیم در مورد چگونگی به وجود آمدن خودآگاهی در ابتدای حیات دركی به دست آوریم. چنین شاخص هایی همچنین می توانند در تصمیم گیری در مورد سرنوشت افرادی كه در حالتی از عدم هوشیاری و پاسخ دهی قرار دارند مفید باشند. تا همین اواخر، پرداختن به موضوع خودآگاهی برای هر دانشمند فاقد كرسی دانشگاهی (و احتمالاً از قبل جایزه نوبل نگرفته ای)، كاری نامطمئن به حساب می آمد. خوشبختانه امروز محققان جوان بیشتر در این زمینه كار می كنند. پرسش های پاسخ نگرفته در مورد خودآگاهی آنها و مطبوعات را برای سال های زیادی در آینده مشغول نگه خواهد داشت.

منبع:

http://www.tanin2text.blogfa.com

کتاب مقدمه‌ای بر موضوعات شناختی

(فرآیندهای ذهنی مبتنی بر پژوهش‌های مغز و روانشناسی) 

تألیف:ابراهیم برزکار (فیزیوتراپیست-کارشناس ارشد روانشناسی)

 

 

تهیه فایل کتاب مقدمه‌ای بر موضوعات شناختی
(فرآیندهای ذهنی مبتنی بر پژوهش‌های مغز و روانشناسی) ازطریق ایمیل

قیمت فایل: 89 هزار تومان

شماره کارت:    8635-6679-9974-6037  بنام ابراهیم برزکار (بانک ملی)

پس از واریز مبلغ پرداختی، ارسال فایل کتاب ازطریق ایمیل شما در همان روز انجام می شود

ایمیل نویسنده:   ebrahimbarzkar@gmail.com

ارتباط از طریق تلگرام: https://t.me/e_barzkar

 ابراهیم برزکار (فیزیوتراپیست-کارشناس ارشد روانشناسی)

فصل های کتاب :

این کتاب که به بررسی شناخت و مهم‌ترین موضوعات شناختی (فرآیندهای ذهنی) می‌پردازد شامل سیزده فصل به ترتیب زیر است:

فصل اول: شناخت و علوم معاصر

فصل دوم: هوشیاری

فصل سوم: ادراک

فصل چهارم: توجه

فصل پنجم: هوش

فصل ششم: هوش هیجانی

فصل هفتم: هوش مصنوعی

فصل هشتم: حافظه

فصل نهم: یادگیری

فصل دهم: تفکر

فصل یازدهم: تصمیم‌گیری و حل مسئله

فصل دوازدهم: زبان

فصل سیزدهم: عملکردهای اجرایی مغز

در این کتاب، موضوعات شناختی بیشتر از دیدگاه علوم شناختی، روانشناسی شناختی، علوم اعصاب و علوم اعصاب شناختی مورد بررسی قرار می‌گیرند.

مطالب مرتبط

 معرفی کتاب من

لیست وبلاگ های رسمی من

  • فیزیوتراپی
  • اخلاق حرفه ای فیزیوتراپی
  • فیزیوتراپی شناختی (Cognitive physiotherapy)
  • دستگاه عصبی عضلانی اسکلتی
  • شانه و اختلالات آن
  • ستون فقرات و اختلالات آن
  • زانو و اختلالات آن
  • سیستم عصبی و اختلالات آن

ویدیوها در آپارات