گروه های رویارویی
گروه های آموزش روابط انسانی
گروه تی
گروه آموزش حساسیت
گروه های حساسیت آموزی
گروه رویارویی
گروه درمانی که در آغاز روشی برای حل مشکلات عاطفی بود در خلال بیست سال اخیر گسترش یافته و اینک بهصورت وسیله رایجی برای یادگیری شیوههای ایجاد رابطه با دیگران درآمده است. در گروههای رویاروئی که بهنام گروههای آموزش حساسیت (و با نام کوتاه گروههای تی ـ ”groups “training groups) نیز شهرت یافتهاند بین ۱۲ تا ۲۰ عضو شرکت میکنند که ممکن است فقط یک نشست فشرده در تعطیل آخر هفته یا نشستهائی در طول چند ماه داشته باشند تا به این وسیله بهتر دریابند که در تعاملهایشان با دیگران چگونه رفتار میکنند. اعضاء این گروهها تشویق میشوند تا نگرشها و احساساتی را ابراز کنند که معمولاً در انتظار عمومی بیان نمیکنند. رهبر گروه (یا چنانکه گاه ”تسهیلکننده“ نامیده میشود، زیرا کار او در واقع رهبری نیست) شرکتکنندگان را به وارسی انگیزهها و احساسات خویشتن و دیگر اعضاء گروه تشویق میکند. هدف این است که افراد، فارغ از سدهای دفاعی، به مبادلاتی بپردازند ک هبه حداکثر صداقت و بیریائی رهنمون میشود.
کارل راجرز که گونههای متفاوتی از گروههای رویارویی را مورد بررسی قرار داده، گفته است که پابهپای ادامه و گسترش نشستهای گروهی، تغییرات نسبتاً پایداری در شرکتکنندگان روی میدهد (راجرز، ۱۹۷۰). در ابتدای کار که تسهیلکننده برای اعضاء توضیح میدهد که مسئولیت رهبری را بر عهده ندارد، افراد گروه سردرگم و کمی دلخور میشوند. علاوه بر این، با سرسختی میکوشند احساسات خود را آشکار نسازند تا آنجا که هرگاه یکی از حاضران به بیان احساسات خود بپردازد، دیگران در بهجا بودن بیان چنین احساساتی در گروه، ابراز تردید میکنند و میکوشند او را از اینکار باز دارند. در مرحله بعد رفتهرفته شروع به صحبت درباره احساسات و مشکلاتی میکنند که در بیرون از گروه تجربه کردهاند. سپس روابط درون گروهی را مورد بحث قرار میدهند؛ در این مرحله نخستین احساساتی که به بیان درمیآید یک نگرش منفی نسبت به خویش یا نسبت به یک عضو دیگر گروه است. هنگامیکه افراد درمییابند چنین احساساتی را گروه میپذیرد، رفته رفته یک جو اعتماد و اطمینان بهوجود میآید؛ سرانجام، اعضاء گروه در نشستهای پایانی از رفتارهای دفاعی یکدیگر خرده میگیرند و میکوشند نقابها را کنار بزنند و هر چه بیشتر خودشان باشند. در این مرحله، دیگر گروه پوشش مؤدبانه و نکتهسنجی را که در بیرون از گروه پسندیده است، تحمل نمیکند.
از لحاظ نظری، پسخوراندی که آدمیان در مورد چگونگی تأثیر رفتارشان بر دیگران و نیز پذیرفته شدن توسط افراد گروه دریافت میکنند، منجر به افزایش خودآگاهی آنان و همچنین تغییر رفتار آنان در گروه و بیرون از آن میشود. اما بررسیهائی که در مورد تأثیر شرکت در گروههای رویاروئی صورت گرفته، تردیدهائی درباره میزان واقعی اینگونه تغییرات رفتاری به میان میآورد. در یک بررسی در مورد بیش از ۳۰۰ دانشجوی دانشگاه که در گروههای رویاروئی با رهبرانی بسیار آزموده شرکت نموده بودند، آشکار شد که فقط در یکسوم از آنان در پی چنان تجربهای تغییرات مثبتی (بر پایه گزارشهای خود آنان و رتبهبندی دوستان نزدیک آنان) حاصل شده بود. یکسوم دیگر از آنان هیچ تغییری نکرده بودند و در باقی آنان تغییرات منفی دیده شد - به این معنا که یا شرکت در آن گروهها را پریشانکننده دانسته و بنابراین، آن را رها کرده بودند با در پایان کار گروه احساس کرده بودند که مشکلات شخصی آنان حل نشده و وضع بدتری پیدا کرده است (لیبرمن ”Lieberman“، یالوم ”Yalom“، مایلز ”Miles“ ـ ۱۹۷۳).
گرچه گروههای رویاروئی برای مردمانی که از نظر روانی سالم هستند و فرصتی فراهم میکند تا در پرتو واکنشهای صادقانه دیگران، نکتههائی درباره خودشان بیاموزند، اما این گروهها به کسانیکه دچار اختلالهای روانی هستند کمکی نمیکند. ثابت شده که این گروهها از لحاظ ایجاد تغییرات رفتاری کماثرتر از تدابیر درمانی انفرادی یا گروه درمانیهای سنتیتر هستند و آنچه بر اثر شرکت در این گروهها حاصل میشود نیز ناپایدار و گذرا است (بدنار ”Bednar“ و کول ”Kaul“ ـ ۱۹۷۸).
اعضاء گروه درمانیهای سنتیتر به دقت انتخاب میشوند و نشستهای این گروهها مدت زمان درازتری ادامه مییابد تا از این فرصت حل مسائل و مشکلات مربوط به روابط شخصی فراهم شود. علاوه بر اینها، تأکیدی که در گروههای رویاروئی بر ”بیان آزادانه هیجانها“ میشود ممکن است برای کسانی آسیبزا باشد که عزّتنفس آنان بسیار شکنندهتر از آن است که در برابر انتقاد و فشار گروه تاب بیاورند (کرش ”Kirsch“، گلاس ”Glass“ ـ ۱۹۷۷).
"هدف جهان و زندگانی انسان خوشبختی نیست بلکه رسیدن به خودآگاهی یا آزادی است" (هگل)